◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

عکس اول را آورد:این پسر اول محسنه.

 

  عکس دوم را گذاشت روی آن:این پسر دومم محمده 2 سال از محسن کوچکتره.

     عکس سوم را آورد تا خواست بگوید این پسر سوممه دید شانه های امام (ره) از گریه میلرزد.

عکسها را جمع کرد زد زیر چادرش و خیلی جدی گفت :4 پسر دادم که اشکت رو نبینم...


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 مرداد 1392برچسب:امام,شهید,پسر شانه,عکس,مادر,اشک,عشق, :: 2:40 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 136
بازدید ماه : 3735
بازدید کل : 188640
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه